رؤیا صدر از زمانی که زن خوب فرمانبر پارسای جناب سعدی، توانایی پادشاهکردن مرد درویش را داشت، قرنها میگذرد. در این مدت، در جوامع بشری، مناسبات جنسیتی و بالطبع آن مناسبات قدرت تغییر کرده و روی تواناییها نیز تأثیر گذاشته و به بازتعریف نقشهای جنسیتی پرداخته است؛ اما این امر نتوانسته زبان جنسیتزده در ادبیات کتبی و شفاهی ما را دگرگون کند، بهحدی که محتمل است ردوبدلکردن برخی عبارات و شوخیهای رایج زمانه ما، حتی روح و روان مرحوم سوزنی سمرقندی را نیز بیازارد! اما آنچه بیشتر روح و روان را میآزارد این است که این امر در فرهنگ ما، امری طبیعی و قابلپذیرش تلقی شده و معترضان با عکسالعمل طبیعی: «شوخی کردم، چقدر بیجنبهای، بیظرفیتی هم حدی دارد»، با مسالمتآمیزترین شیوهها سرکوبشدهاند! مکالمات روزمره ما پر است از الفاظ و عبارات حاوی پیشفرضهای جنسیتگرایانه که در هنگامه بحث و گفتوگو و جدل بهصورت جد و طنز به کار میرود. این الفاظ و عبارات، در مناسبات فردی و اجتماعی ما آنچنان جایگاه مهمی دارند که حذف آنها، چهبسا بخش قابلتوجهی از ادبیات کتبی و شفاهی ما را با مشکل و خلأ جدی مواجه کند! این رویکرد، فضای رسانهای حقیقی و مجازی نمیشناسد. کافی است کاربر فضای مجازی باشید یا در یک فضای عمومی یا خصوصی شاهد یک بحث یا گفتوگوی فامیلی، دوستانه یا دشمنانه باشید یا درحال کار، زندگی یا رانندگی، خطایی از شما سر بزند تا با مجموعه وسیعی از مفاهیم و واژگان روبهرو شوید که وجه مشترکشان تحقیر جنسیتی است که بیپرده یا در لفافه به جد یا به طنز به کار میرود تا با استفاده از اقتدار کلمات به نظام نابرابر قدرت دامن بزند؛ امریکه بیشک مصداقی از خشونت روانی است. این پدیده از سویی پیامد انتقال تفکر نسل به نسل جنس دومی از زن است و از سوی دیگر در غلبه تدریجی تفکرات سنتی در بافت قدرت سیاسی و تقویت نگاه فروترانگار به زن میان برخی از لایههای قدرت ریشه دارد. این پدیده در فضای مجازی با نقد گفتمانهای رسمی، خوشیِ پنهانِ نادیدهگرفتن تابوها و هنجارگریزی آمیختهشده و ملغمهای از اهانتهای کلامی جنسیتی را ساخته که با همراهی بسیاری از زنان عمدتا جوانتر با این موج هم توأم شده و گونهای از خودزنی قرن بیستویکمی را با خود بههمراه آورده است! واقعیت آن است که زبان عامل مهمی در تغییر نگرشهای اجتماعی و فرهنگی نسبت به جنسیت است و از سوی دیگر شوخی دارای سازوکاری اجتماعی است که نشاندهنده نوعی خشم و پرخاشگری تغییر شکل یافته است. در واقع نوعی سازوکار دفاعی روانی موسوم به جابهجایی است که در آن عواطف خشن به عواطفی قابلتحمل تبدیل میشوند و بهصورت نیابتی پشت شوخی پنهان میشوند، رنگولعابی دیگر پیدا میکنند، توسط آن ارضا میشوند و لذت میآفرینند؛ بنابراین جوکها و شوخیهای جنسیتزده را میتوان وسیلههایی در جهت بازتولید خشونت و تعمیق شکافهای جنسیتی دانست. وقتی کلیشههای تبعیضآمیز جنسیتی در شوخیها بهطور مکرر به کار روند و در فضای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی بازتولید شوند، خودبهخود در مشروعیتبخشی به این تلقیها نقش پیدا میکنند؛ چراکه به فرهنگسازی و کلیشهسازی دست میزنند و به تشدید یا عادیسازی تبعیضهای جنسیتی در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کمک میکنند. اینجاست که استفاده از عبارتی مثل: «گاز کنار یخچاله» در برابر یک خانم راننده، یا یادکردن اهانتآمیز برخی بستگان نسبی یا سببی یک کاربر فضای مجازی میتواند مصداق خشونت جنسیتی و عامل تثبیت و تحکیم آن تلقی شود
نظرات